English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3553 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
cutworm U کرمی که گیاهان کوچک راهنگام رسیدن بکف زمین میخورد
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
farewells U بدرود
ave U بدرود
farewell U بدرود
good bye U بدرود وداع
take leave of U بدرود گفتن با
to bid a U بدرود گفتن
good by U خدا حافظ بدرود
to take leave of any one U با کسی بدرود گفتن
send-off U ایین بدرود ودعای خیر
send off U ایین بدرود ودعای خیر
send-offs U ایین بدرود ودعای خیر
he passed hence U این جهان را بدرود گفت
they gave him a fine sendoff U ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
kissed U بوسیدن
kissing U بوسیدن
osculate U بوسیدن
kiss U بوسیدن
snogging U بوسیدن
snogged U بوسیدن
kisses U بوسیدن
snog U بوسیدن
snogs U بوسیدن
to cast oneself down prostrate U زمین بوسیدن
to kiss the ground U زمین بوسیدن
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
canoodling U بوسیدن و دستمالی کردن
canoodles U بوسیدن و دستمالی کردن
canoodled U بوسیدن و دستمالی کردن
canoodle U بوسیدن و دستمالی کردن
to be cuddling [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching with sb U بوسیدن وعشقبازی کردن [با کسی]
to be canoodling U بوسیدن وعشقبازی کردن [با کسی]
to be canoodling U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be snogging with sb. [British E] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching with sb U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be making [with sb.] [American E] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be snogging with sb. [British E] U بوسیدن وعشقبازی کردن [با کسی]
to be cuddling [with sb.] U بوسیدن وعشقبازی کردن [با کسی]
to be petting [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be petting [with sb.] U بوسیدن وعشقبازی کردن [با کسی]
to be smooching [with sb.] U بوسیدن وعشقبازی کردن [با کسی]
to be smooching [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be making [with sb.] [American E] U بوسیدن وعشقبازی کردن [با کسی]
smooch U بوسیدن وعشقبازی کردن بوس وکنار
smooching U بوسیدن وعشقبازی کردن بوس وکنار
smooches U بوسیدن وعشقبازی کردن بوس وکنار
smooched U بوسیدن وعشقبازی کردن بوس وکنار
slobbers U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobber U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
monarchs U پادشاه
kingless U بی پادشاه
sovereign U پادشاه
sovereigns U پادشاه
queen U زن پادشاه
queens U زن پادشاه
o king U ای پادشاه
king U پادشاه
constitutional monarch U پادشاه
monarch U پادشاه
potentates U پادشاه
potentate U پادشاه
queenconsort U زن پادشاه
rex U پادشاه
head of state U پادشاه
our sovereingn U پادشاه
Shahs U پادشاه
Shah U پادشاه
kings U پادشاه
stirrup cup;stirrup cup U پیاله بدرود پیاله خداحافظی یاجدایی
rial U پادشاه ملکه
sign manual U امضا پادشاه
oberon U پادشاه پریان
king of england U پادشاه انگلستان
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
kingling U پادشاه کوچک
kings palace U کاخ پادشاه
kings palace U قصر پادشاه
regicides U قتل پادشاه
fit for a king U لایق پادشاه
regicide U قتل پادشاه
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
king of birds U پادشاه مرغان :دال
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
royal prerogative U حق امتیاز ویژه پادشاه
privy seal U مهر شخصی پادشاه
raja or rajah U راجه-امیریا پادشاه
regents U نماینده پادشاه رئیس
regent U نماینده پادشاه رئیس
aeolus U پادشاه تسالی یونان
his britannic majesty U اعلیحضرت پادشاه انگلستان
croesus U کراسوس : پادشاه یونان
princess of the blood U دختر یا نوه پادشاه
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
kinglet U پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
prince royal U پسر ارشد پادشاه انگلیس
dauphiness U عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
HMS U مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
princessroyal U بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
herod U هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
gordian U وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
greatness U بزرگی
grandeur U بزرگی
size U بزرگی
sizes U بزرگی
gentility U بزرگی
bulkiness U بزرگی
magnitude U بزرگی
voluminesity U بزرگی
augustness U بزرگی
grandness U بزرگی
masterdom U بزرگی
hauteur U بزرگی
bigness U بزرگی
hugeness U بزرگی
voluminosity U بزرگی
gloriousness U بزرگی
dignity U بزرگی
enlargements U بزرگی
largeness U بزرگی
magnifcation U بزرگی
enlargement U بزرگی
massiveness U بزرگی
magneficence U بزرگی
supercilicusness U بزرگی
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
dais U سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
monarchical U وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
infanta U دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
priam U پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
immeasurableness U بزرگی بی اندازه
eminence U برامدگی بزرگی
sample size U بزرگی نمونه
so large U باین بزرگی
man and boy U چه در کودکی چه در بزرگی
eminency U برامدگی بزرگی
Lordship U سیادت بزرگی
Lordships U سیادت بزرگی
immenseness U بزرگی عظمت
vastness U عظمت بزرگی
vastity U عظمت بزرگی
vastitude U عظمت بزرگی
formidability U استحکام بزرگی
magnanimity U بزرگی طبع
he did me a great wrong U خطای بزرگی .....
amplitude U دامنه بزرگی
to a greatness U به بزرگی رسیدن
megacephaly U بزرگی بیش از حد سر
order of magnitude U مرتبه بزرگی
to a greatness U بزرگی یافتن
she was nipped in the bud U به بزرگی نرسید
headships U بزرگی برتری
headship U بزرگی برتری
aggrandizement U افزایش بزرگی
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
queen dowager U زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
infante U جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
jacobite U طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
yeoman of the guard U گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
kingmaker U کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
he is a great person U شخص بزرگی است
that is no great work U کار بزرگی نیست
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
he is a great help U او کمک بزرگی است
the meridian of glory U اوج بزرگی یا جلال
bulk U حجم بزرگی از چیزی
come a long way <idiom> U برنامه بزرگی ریختن
monstrousness U شگفت انگیزی بزرگی
pyralidid U خانواده بزرگی ازپروانه ها
breadth of mind U بزرگی یا وسعت فکر
too big for one's breeches/boots <idiom> U احساس بزرگی کردن
to be toast [American E] <idiom> U در دردسر بزرگی بودن
empire U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
Recent search history Forum search
1لطفا بیاین دنبالمون
1اصطلاح برای با خط یازده چی هست؟
1Both the Afghan government and the international society agree that Afghanistan confronts major challenges before mining becomes the country’s economic lifeline and help create creation of a more self
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1Soar
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
1what is Labbad
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com